کد مطلب:29123 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:100

فاطمه، دختر پیامبر












3702. فاطمه علیها السلام دختر پیامبر خدا - از سخنان ایشان پس از درگذشت پدرش، هنگامی كه بر ابو بكر در آمد و او در بین گروه بسیاری از مهاجران، انصار و دیگران بود -:ای مردم! بدانید كه من، فاطمه ام و پدرم محمّدصلی الله علیه وآله است. اوّلین و آخرین سخن را می گویم. آنچه می گویم، خطا نیست، و آنچه انجام می دهم، بیرون از اندازه نیست:«لَقَدْ جَآءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ؛[1] قطعاً برای شما پیامبری از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بیفتید. به [ هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان، دلسوزِ مهربان است». اگر عزیزش می دارید و او را می شناسید، او پدر من است، نه پدرِ زنان شما و برادرِ پسر عموی من است و نه برادرِ مردان شما.... خداوند - تبارك و تعالی - به وسیله پدر من، شما را نجات داد، پس از آن حوادث و پس از آن كه وی را به مردانِ جسور و گرگ های عرب و سرپیچی كنندگان اهل كتاب، مبتلا كرد. «كُلَّمَآ أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ؛[2] هر بار كه آتشی برای پیكار بر افروختند، خدا آن را خاموش ساخت» یا سلطه گری شیطانی سر برآورد و یا گروهی از مشركان، دهان گشودند و او برادرش [ علی] را در كامشان افكند و علی، جز آن هنگامی كه گوش هایشان را پاكوب كرد، برنگشت و با شمشیرش شعله افروزی آنان را خاموش ساخت، با پذیرا بودن رنج در راه خدا و كوشش در كار خدا، نزدیك بودن به پیامبر خدا، سروری در بین اولیای خدا، تلاشگر، ناصح، پرتلاش و جدّی كه در راه خدا، ملامت هیچ ملامت كننده ای را پذیرا نشد.[3].

3703. حضرت فاطمه علیها السلام - خطاب به مردمی كه برای گرفتن بیعت از امام علی علیه السلام در خانه اش اجتماع كرده بودند -:گروهی بد انجمن تر از شما سراغ ندارم. جنازه پیامبر خدا را بر روی دست ما رها كردید و حكومت را بین خودتان تمام كردید و ما را به فرمانروایی برنگزیدید و برای ما حقّی قائل نشدید. گویی كه شما آنچه [ پیامبر خدا] در روز غدیر خم فرمود، نمی دانید. سوگند به خدا، در آن روز، پیمان فرمانروایی را برای او بست تا بدین وسیله، امید شما را از حكومت، قطع كند؛ امّا شما رابطه بین خود و پیامبرتان را قطع كردید، و خداوند، بین ما و شما در دنیا و آخرت، حساب خواهد كشید.[4].

3704. الأمالی - به نقل از ابن عبّاس -:گروهی از زنان مهاجران و انصار، در بیماری حضرت فاطمه علیها السلام به عیادتش رفتند و به وی گفتند:درود بر تو، ای دختر پیامبر خدا! حالت چگونه است؟

فرمود:«سوگند به خدا، ناخشنود از دنیاتان و خشمگین بر مردانتان، صبح كردم. آنان را امتحان كردم و افكندم. آنان را آزمودم و از آنان، بیزار شدم. چه زشت اند سست رأیان، بد سخنان و سستْ نیزگان! «لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَلِدُونَ؛[5] راستی چه زشت است آنچه برای خود پیش فرستادند كه [ در نتیجه]، خدا بر ایشان خشم گرفت و پیوسته در عذاب می مانند».

سوگند به خدا كه گناه آن بر گردنشان آویزان گشت و عارِ آن را بر چهره شان پاشیده شد. بریده و به خاك مالیده باد [ بینی] گروه ستمكاران!

وای بر آنان! چگونه آن (حكومت) را از ابو الحسن دور ساختند؟! سوگند به خدا، جز شمشیر بازدارنده اش و عقوبت دهی اش در میدان نبرد و خشم، و تسلیم ناپذیری اش در راه خدا، چیزی باعث انتقام گرفتن از او نشد.

سوگند به خدا، اگر از زمامی كه پیامبر خدا به او داده بود، دست می كشیدند، او آن را به دست می گرفت و آن را به ملایمت، پیش می بُرد؛ چون او پایه های رسالت و ریشه های نبوت و محلّ هبوط روح امین و آگاه به كار دین در دنیا و آخرت است:«أَلَا ذَ لِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ؛[6] آری. این، همان خُسران آشكار است».

سوگند به خدا، نه بینی شتر را مجروح می ساخت، و نه سوارش را آزرده می كرد، و آنان را به سرچشمه آبی صاف، زلال، گوارا و سرشار می رسانْد كه در كناره های آن، آب بیرون می زد و گِل و لای كناره اش پیدا نمی شد و آنان را سیراب شده از آن بیرون می آورد، به گونه ای كه از سیرابی، سنگین می شدند؛ و خود از آن بهره ای نمی گرفت، جز به مقدار آب نوشیدن [ تشنه] برای سیراب شدن و [ غذا خوردن] برای جلوگیری از شدّت گرسنگی، و [ در این هنگام]، بر آنان، بركات [ خداوند] از آسمان و زمین فرو می ریخت؛ ولی [ به علّت كارشان]، خداوند، آنان را به خاطر آنچه انجام دادند، مؤاخذه خواهد كرد.

بیا و گوش كن! تا زنده ای، روزگار، چیزهای شگفت را نشانت می دهد، اگر چه پس از مرگ، شگفت زده تر می شوی. چگونه می اندیشند، به كدام پایه ای تكیه كرده اند، و به كدام ریسمان چنگ زده اند؟ «لَبِئْسَ الْمَوْلَی وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ؛[7] وه، چه بد مولایی و چه بد دمسازی!» و «بِئْسَ لِلظَّلِمِینَ بَدَلًا؛[8] چه بد جانشینانی هستند برای ستمگران!».

دنباله روان را به جای پیشتازان گرفتند، چموش را جای به كار كُشته، و دُم را به جای شانه! وای بر قومی كه «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا؛[9] می پندارند كه كار شایسته انجام می دهند». «أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لَكِن لَّا یَشْعُرُونَ؛[10] به هوش باشید كه آنان، فسادگران اند، لیكن نمی فهمند». «أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لَّا یَهِدِّی إِلَّآ أَن یُهْدَی فَمَا لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ؛[11] آیا كسی كه به سوی حقْ رهبری می كند، سزاوارتر است كه مورد پیروی قرار گیرد یا كسی كه راه نمی نماید، مگر آن كه [ خود] هدایت شود؟ شما را چه شده است؟ چگونه داوری می كنند؟».

[ حكومت، ] آبستن شده است. اندكی صبر كنید تا بزایَد. آن گاه، در قدح های بزرگ، [ به جای شیر،] خون تازه و سمّ كشنده بدوشید. در این هنگام است كه بر باطل روندگان، خسارت ببینند، و پسینیان، فرجام آنچه را كه پیشینیان بر پا كرده اند، خواهند دید. پس از آن، برای فتنه های آن، دست [ از جانتان] بشویید و جانتان را برای افتادن در فتنه، مطمئن كنید. و به شمشیر بُرنده، هرج و مرج دایم و فراگیر و استبداد ستمكاران، بشارت بادتان كه ثروت هایتان را تهی گردانَد و جمعتان را درو كند. حسرت بر آنان كه خبرها برایشان مخفی مانْد! «أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَ أَنتُمْ لَهَاكَرِهُونَ؛[12] آیا ما [ باید] شما را در حالی كه بدان اكراه دارید، به آن وادار كنیم؟».[13].









    1. توبه، آیه 128.
    2. مائده، آیه 64.
    3. الاحتجاج:49/259/1، شرح الأخبار:974/34/3.
    4. الاحتجاج:37/202/1، بحار الأنوار:3/205/28.
    5. مائده، آیه 80.
    6. زمر، آیه 15.
    7. حج، آیه 13.
    8. كهف، آیه 50.
    9. كهف، آیه 104.
    10. بقره، آیه 12.
    11. یونس، آیه 35.
    12. هود، آیه 28.
    13. الأمالی، طوسی:804/374. نیز، ر. ك:معانی الأخبار:1/354، الاحتجاج:50/286/1.